۱۷ مرداد ۱۳۸۷

شهر من، من به تو می اندیشم!



شب گذشته در پارک قدم مي زدم که به صحنه ي جالبي برخورد کردم، مادر و دختر بچه ی 4 يا 5 ساله اي را ديدم که دخترک ظرف پلاستيکي بستنی خود را روي زمين انداخت، مادرش با مهرباني گفت: "عزيزم اونو از رو زمين بردار و دستت بگير" فرزندش نيز همين کار را کرد و کمي جلوتر که رفتند به فرزندش گفت: "حالا بندازش تو سطل زباله..." باور کنيد که آنقدر خوشحال شدم که لحظه اي تصميم گرفتم تابراي آن زن دست بزنم!

ديشب برخلاف شبهايي که به بيرون مي روم و با صحنه هايي در شهرم برخورد مي کنم که مرا آزرده خاطر مي کند، خيلي خوشحال به خانه برگشتم. و هنوز در اين فکرم که آيا روزي خواهد رسيد که من در خيابانهاي شهرم صحنه هايي را نبينم که ناراحتم کند؟ ولي واقعا چرا بعضي از ما شهروند خوبي نيستيم؟ بعضي اوقات ديده ام که بعضي ها از روي لج بازي يا مقاومت منفي نادرست با حکومت جمهوري اسلامي قوانين شهروندي و محيط زيستي را ناديده مي گيرند و به خيال خود سعي در آسيب رساندن به حکومت را دارند! در حالي که اينطور نيست! به عنوان مثال با اينکه وظيفه دولت رساندن سوخت و آب و برق و گاز به ميزان مورد نياز مردم است ولي در زمان کمبود بعضي افراد بخاطر لج بازي از اين که مثلا کمبود گاز وجود دارد و در حالي که احتياج به گرماي بيشتر در منزل ندارند، بي جهت گاز مصرف مي کنند، و مي گويند که "وظيفه دولت است که سوخت مورد نياز همه را تامين نمايد" بله وظيفه دولت است، ولي هرگز حتي لحظه اي به محيط زيست فکر مي کنيد؟! رعايت قوانين شهروندي و همينطور حفظ محيط زيست وظيفه تک تک ماست. واقعا اين موضوع چقدر جدي گرفته می شود؟

اينک سوالم اين است: آيا فرزند يا فرزندانتان را دوست داريد؟ اگر جوابتان مثبت است، لازم است بدانيد همانطور که به آينده فرزندانتان از لحاظ داشتن مسکن و پول فکر مي کنيد، به فکر محيط زيستي که در آن زندگي خواهند کرد نيز باشيد. آيا فکر مي کنيد در 30 سال آينده بتوان روي کره زمين زندگي کرد؟!

هیچ نظری موجود نیست: