۲۷ مرداد ۱۳۸۷

افسانه ها و خرافات دینی چقدر به یکدیگر نزدیکند...


جالب اینجاست که در تمامی ادیان همیشه در آخر الزمان کسی ظهور می کند که عدالت را در جهان می گستراند! ولی امروز در مورد این اشخاص صحبت نمی کنم می خواهم در مورد افسانه امام زمان شیعیان بگویم که تا چه حد به افسانه های داستانهایی که اروپاییان برای کودکان می گویند شبیه است.

در افسانه های غربی از مردانی با عنوان مردان گرگ نما صحبت می شود که این مردان دو رگه ی گرگ و انسان بوده و در شب بدر کامل ماه تبدیل به گرگ کامل می شوند و البته با افسانه های خون آشام ها نیز ترکیب شده است و جالب اینجاست که در شب بدر کامل ماه این مردان گرگ نما خطرناک ترند و انسانها را ازبین می برند! حالا این افسانه را با افسانه امام زمان مقایسه می کنیم و می بینیم که چقدر شبیه به یکدیگرند!

من دو شب پیش زمانی که به ماه نگاه می کردم و از رادیو شنیدم که نیمه شعبان نزدیک است. پیش خود گفتم میلاد آقا امام زمان! دقیقا مقارن با ظهور مردان گرگ نماست! و نکته دیگر اینکه همیشه به ما در مورد امام زمانی می گویند که وقتی بیاید، جوی های خون جاری می شود! حالا آقا گرگه قصه ما هم اگر بیاید همین جوی های خون جاری خواهد شد! مواظب آقا گرگه یا امام زمان باشید!

۲۱ مرداد ۱۳۸۷

لایحه ضد خانواده


در حالی که لایحه "ضد خانواده" در شرف تصویب قطعی است، دوست دارم به کسانی که به موضوع اهمیتی نمی دهند، فقط یاد آوری کنم که در هر کشوری زنان نیمی از جمعیت را تشکیل می دهند. با توجه به این موضوع، آیا می دانید نیمی از جمعیت کشور ما بعد از انقلاب اسلامی همواره جمعیت از بین رفته بوده و با تصویب این لایحه جدید دیگر اثری از این جمعیت نخواهد ماند!؟
من شخصا از روزی که خبر تصویب این لایحه را در مجلس پر افتخار هشتم شنیدم، به عنوان عضوی از این جامعه و بخاطر داشتن جنسیت مرد، خجالت زده هستم. متاسفم که جمهوری اسلامی برای انسانیت و شخصیت انسانها هم ارزشی قائل نشد. اگر چه از حکومت اسلامی هم نباید انتظاری بیش از این داشت.
تصویب قطعی این لایحه تنها توهین به زنان نیست، بلکه توهین به تمام مردان و زنان ایرانی است...

فراخوان ائتلاف گروهها و فعالان جنبش زنان علیه لایحه «حمایت از خانواده» خطاب به همه ایرانیان آزاده


متن کامل فراخوان به این شرح است:

امروز سرنوشت خانواده های ایرانی، وارد مرحله حساس و تعیین کننده ای شده است. مجلس هشتم، تصمیم دارد تا لایحه ای را به نام «لایحه حمایت از خانواده» (که در میان فعالان جنبش زنان به «لایحه ضدخانواده« شهرت یافته) در مجلس شورای اسلامی به تصویب برساند. این لایحه که در شهریورماه سال گذشته (1386) از سوی دولت نهم به مجلس ارائه شد، در 18 تیرماه امسال (1387) به تصویب کمیسیون حقوقی و قضایی مجلس رسید و هر روز بیم آن می رود که در صحن علنی مجلس به تصویب قطعی برسد.

- در لایحه «ضدخانواده» بر «بی حقوقی» زن ایرانی در قوانین موجود صحه گذاشته شده است و نه تنها به لغو کامل قانون تعدد زوجات و تاکید بر «تک همسری» صحه نگذاشته، بلکه ازدواج مجدد مردان را صرفا به شرط تمکن مالی (و تعهدی بدون ضمانت اجرایی) تشویق می کند.

- در لایحه «ضدخانواده» نه تنها بر مسئله «بی حقوقی کامل زنان در امر طلاق» تاکید کرده بلکه با طولانی کردن روند طلاق آنان را با دشواری های بیشتری مواجه ساخته است.

- در لایحه «ضدخانواده» نه تنها ازدواج موقت (صیغه) برای مردان متاهل را منع نکرده، بلکه حتا لزوم ثبت این ازدواج را نیز منتفی دانسته است.

- در لایحه «ضدخانواده» نه تنها حق بدون قید و شرط زنان برای اشتغال را به رسمیت نشناخته، بلکه بر ای تنها «پشتوانه» (از سر ناگزیری شان) یعنی «مهریه» نیز پیش از دریافت آن، مالیات تعیین کرده است.

- در لایحه «ضدخانواده»، نه تنها هیچ اثری از «حمایت از خانواده» دیده نمی شود، بلکه با تایید قوانین عقب مانده و غیرانسانی، کانون خانواده های امروز را به سمت «تزلزل» و «ناپایداری» هرچه بیشتر سوق می دهد.

- با توجه به موارد بالا، به روشنی می بینیم که در این لایحه، به جای «حمایت» از کیان خانواده، متاسفانه «ضدیت» با زندگی انسانی بین زن و مرد در خانواده ها موج می زند.

مفاد غیرانسانی «لایحه ضدخانواده» مذکور، درحالی از سوی دولت به طرزی «غیرمسئولانه» به مجلس ارائه شده، که ما هر روز شاهد فجایع انسانی ناشی از حضور قوانین نابرابر موجود بر زندگی میلیون ها خانواده ایرانی، افزایش حیرت انگیز جنایت و «خشونت» علیه زنان و کودکان، و روند تصاعدی افزایش انواع آسیب های اجتماعی (از جمله افزایش همسرکشی به واسطه نبود حق طلاق) در این کشور پهناور هستیم. دادگاه های خانواده مملو از پرونده زندگی های به بست رسیده ای است که اگر قوانین نابرابر موجود، تغییر می یافت، به یقین، رو به کاهش می گذاشت.

از این روست که ما امضاء کنندگان این فراخوان که سال هاست با تعهد و دلسوزی برای جلوگیری و کاهش فجایع انسانی ناشی از این قوانین تلاش کرده ایم، اکنون گرد هم آمده ایم تا در این مقطع سرنوشت ساز زندگی زن ایرانی، با شکل دهی به یک ائتلاف بزرگ بتوانیم با یاری گرفتن از هر روش ممکن و با اتکاء به هر آن چه در توان داریم و به پشتوانه همدلی و نیروی جمعی مان، از تصویب این لایحه ضدخانواده در مجلس جلوگیری به عمل آوریم.

به این سبب، دست یاری به سوی تمامی هموطنانمان دراز می کنیم، به سوی ایرانیان آزاده ای که به سرنوشت زنان کشورشان و نیز به زندگی عادلانه بین زن و مرد در خانواده ای بر مبنای انسانیت و عطوفت می اندیشند، از همه هم وطنان از هر گروه و دسته، و با هر ایدئولوژی و مرام و از هر قوم و مذهب و جنسیتی، در هر کجای عالم که زندگی می کنند تقاضا داریم با پیوستن به این ائتلاف و به کارگیری تجربه و توان شان، برای جلوگیری از تصویب این لایحه، زنان هموطن خود را یاری دهند.

گروه های اولیه ای که به این فراخوان پیوسته اند به ترتیب حروف الفبا:

تغییر برای برابری

کانون زنان ایرانی

کمیسیون بانوان دفتر تحکیم وحدت

مادران صلح

مجمع زنان اصلاح طلب

مدرسه فمینیستی

میدان زنان

برای پیوستن به این ائتلاف اسامی خود را به این آدرس ایمیل بفرستید

layehe.zedekhanevadeh@gmail.com

اطلاعات بیشتر را در وبلاگ ائتلاف گروهها و فعالان جنبش زنان علیه لایحه ضد خانواده ببینید

http://www.layehe.blogfa.com



منبع: http://www.irwomen.info/spip.php?article5992

۱۸ مرداد ۱۳۸۷

یعقوب مهرنهاد


تقدیم به یعقوب مهرنهاد، روزنامه نگار اعدام شده در 15 مرداد 87


دوباره گل دیگری از باغ آزادی پرپر شد، همان گلی که صدای عدالت را از گوشه خشکیده باغ فریاد می کشید...

باغبان این باغ همیشه خفته است،

نمی بیند
که اشغالگران به باغ ما آمده اند و همه گلها را زیر چکمه های خود لگدمال می کنند...
اشغالگران به دیگر گلها می گویند که خارها را نابود می کنیم تا شما در آسایش و امنیت باشید!
می دانم آن طلوع خورشیدی را خواهم دید که اشک صبحگاهی گلها را بخشکاند و باغبان بیدار شود تا ما باغمان را پس بگیریم.

من هنوز بخاطر شقایقهای این باغ و به امید آن روز زنده ام...
همیشه به یاد گلهای پرپر این باغ خواهیم بود...

اعدام ناجوانمردانه یعقوب مهرنهاد به دست رژیم جمهوری اسلامی بر جامعه روزنامه نگاران تسلیت باد

۱۷ مرداد ۱۳۸۷

شهر من، من به تو می اندیشم!



شب گذشته در پارک قدم مي زدم که به صحنه ي جالبي برخورد کردم، مادر و دختر بچه ی 4 يا 5 ساله اي را ديدم که دخترک ظرف پلاستيکي بستنی خود را روي زمين انداخت، مادرش با مهرباني گفت: "عزيزم اونو از رو زمين بردار و دستت بگير" فرزندش نيز همين کار را کرد و کمي جلوتر که رفتند به فرزندش گفت: "حالا بندازش تو سطل زباله..." باور کنيد که آنقدر خوشحال شدم که لحظه اي تصميم گرفتم تابراي آن زن دست بزنم!

ديشب برخلاف شبهايي که به بيرون مي روم و با صحنه هايي در شهرم برخورد مي کنم که مرا آزرده خاطر مي کند، خيلي خوشحال به خانه برگشتم. و هنوز در اين فکرم که آيا روزي خواهد رسيد که من در خيابانهاي شهرم صحنه هايي را نبينم که ناراحتم کند؟ ولي واقعا چرا بعضي از ما شهروند خوبي نيستيم؟ بعضي اوقات ديده ام که بعضي ها از روي لج بازي يا مقاومت منفي نادرست با حکومت جمهوري اسلامي قوانين شهروندي و محيط زيستي را ناديده مي گيرند و به خيال خود سعي در آسيب رساندن به حکومت را دارند! در حالي که اينطور نيست! به عنوان مثال با اينکه وظيفه دولت رساندن سوخت و آب و برق و گاز به ميزان مورد نياز مردم است ولي در زمان کمبود بعضي افراد بخاطر لج بازي از اين که مثلا کمبود گاز وجود دارد و در حالي که احتياج به گرماي بيشتر در منزل ندارند، بي جهت گاز مصرف مي کنند، و مي گويند که "وظيفه دولت است که سوخت مورد نياز همه را تامين نمايد" بله وظيفه دولت است، ولي هرگز حتي لحظه اي به محيط زيست فکر مي کنيد؟! رعايت قوانين شهروندي و همينطور حفظ محيط زيست وظيفه تک تک ماست. واقعا اين موضوع چقدر جدي گرفته می شود؟

اينک سوالم اين است: آيا فرزند يا فرزندانتان را دوست داريد؟ اگر جوابتان مثبت است، لازم است بدانيد همانطور که به آينده فرزندانتان از لحاظ داشتن مسکن و پول فکر مي کنيد، به فکر محيط زيستي که در آن زندگي خواهند کرد نيز باشيد. آيا فکر مي کنيد در 30 سال آينده بتوان روي کره زمين زندگي کرد؟!

۱۶ مرداد ۱۳۸۷

زن = مرد


همه ما می دانیم که تک تک ما کوچکترین دخالتی در اینکه با چه جنسیتی یا با چه رنگ پوستی یا در چه کشوری یا در چه شهر یا در چه خانواده ای بدنیا بیاییم نداشته ایم، بنابراین به راحتی می توان نتیجه گرفت هیچ برتری نمی تواند در میان انسانها وجود داشته باشد و همگی با هم برابرند. و من می خواهم راجع به این موضوع صحبت کنم که زن و مرد هیچ فرقی با هم ندارند شاید تنها فرق آنها از لحاظ فیزیولوژیکی می باشد که این موضوع سبب می گردد که زنها از لحاظ قدرت جسمی ضعیف تر از مردان باشند. ولی آیا این برای مردان برتری محسوب می شود قدرت جسمی برای مردان فقط در عصر حجر برتری محسوب میشده (که البته به نظر من باز هم برتری نیست چون هرکسی را بهر کاری ساخته اند و زندگی مردان بدون زنان غیر ممکن می باشد) و امروزه تنها افکار انسانهاست که دارای اهمیت است و در این مقوله هم زنها هیچ چیزی از مردان کمتر ندارند، شاید مدعی باشید که مردان از نظر فکری هم بالاتر از زنان قراردارند و بگوئید که همیشه تعداد متفکران و دانشمندان مرد بیشتر از زنان بوده است! در جواب این افراد باید گفت که تا همین امروز هم در برخی جوامع مثل جامعه خودمان فرصت پیشرفت و تفکر از زنان گرفته شده و مردان بیشترین سهم را در جلوگیری از پیشرفت زنان داشته اند که البته این هم در ایران از خیر و برکت اسلام بوده است. پس چگونه انتظار دارید که زنان به پیشرفت و موفقیت به اندازه مردان در زمینه های علمی و هنری و فرهنگی دست پیدا کنند؟ و این در حالیست که متاسفانه در جامعه ای مثل جامعه ما برخی زنان بر اثر تلقین و سرکوفت ها فکر می کنند که واقعا مردان جایگاه بالاتری در اجتماع دارند! و زنان فقط برای خانه داری و نگهداری از کودک لازم هستند! که ابدا اینگونه نیست. واقعا برای این نوع تفکر که چه از جانب زنان باشد، چه از جانب مردان متاسفم و بیشترین تاسف من برای مردانیست که این گونه فکر می کنند و برای زن ارزشی قائل نیستند. ولی بنا به حرفی که در ابتدا گفته ام: وقتی که ما در هنگام تولد هیچ اراده ای در انتخاب جنسیت از خودمان نداریم، چگونه باید قبول کرد که مردان از زنان برترند؟ و به برابری زن و مرد اعتقاد نداشت؟

قدغن


شعر منتخب مرداد ماه 87

آبي دريا، قدغن

شوق تماشا، قدغن

عشق دو ماهي، قدغن

با هم و تنها، قدغن

براي عشق تازه، اجازه بي اجازه...

پچ پچ و نجوا، قدغن

رقص سايه ها، قدغن

كشف بوسه ي بي هوا

به وقت رويا، قدغن

براي خواب تازه، اجازه بي اجازه...

در اين غربت خانگي

بگو هرچي بايد بگي

غزل بگو به سادگي

بگو، زنده باد زندگي

براي شعر تازه، اجازه بي اجازه...

از تو نوشتن، قدغن

گلايه كردن، قدغن

عطر خوش زن، قدغن

تو قدغن، من قدغن

براي روز تازه، اجازه بي اجازه...
"سروده شهریار قنبری - شاعر و خواننده"